بالاخره بهار بار سفر بست و تابستون از راه رسید و به همراهش تعطیلات و سفرهای تابستانه، کنکور، خواب های قیلوله، استخر، دریا، آبتنی و بالاخره تلاش برای خم به ابرو نیاوردن از ضرب و شتم گرما، فرار از گرمازدگی و لذت بردن از روزهای آفتابی تابستان با گذراندن تو یه گوشه دنج خنک برای هر کسی تجربه و روایتی رو در پی داره که هر کدام شنیدنی، دیدنی و فراموش نشدنیست فقط باید مواظب بود این خواب شیرین زیر باد کولر آدم رو از کارو زندگی نندازه ...
احتمالا شما هم اتومبیل هایی که صاحبش دستی به سر و روی آن نکشیده و بسیار کثیف و گرد و خاکی است را دیده اید و با واژه "لطفا مرا بشویید" نوشته شده بر روی آن آشنا هستید. اما آیا می دانستید همین اتومبیل شسته نشده و کثیف می تواند تابلویی برای خلق یک اثر هنری زیبا باشد؟ Scott Wade شاید تنها شخصی باشه که اقلا بعنوان مبتکر اینکار برای خلق اثر هنری از ماشین های کثیف بهترین بهره را برده و مانند بوم نقاشی بر روی آن به نقاشی پرداخته است. آقای اسکات وید 51 ساله متولد 1960 قبلا فوتبال استرالیایی بازی می کرده. او اهل تاسمانی است و اکنون نیز در زمینه ورزش در آنجا مسئولیت دارد گرچه میشه گفت دیگه این نوع هنر هم جزئی از مهارت های اون هست، اما یک تفاوت کلی بین این کار هنری با هنرهای دیگه هست و اون اینکه وقتی بارون بیاد یا ماشینه شسته بشه دیگه اثر هنری بر جای نمی مونه ...
ژسـت هایی بـرای شـروع عـکاسی گـروهی از افـراد
1. وقتی در محیطی کار می کنید که تعداد زیادی همکار دارید و دوست دارید در ایامی از سال با هم عکس یادگاری بگیرید سعی کنید از این نمونه کار استفاده کنید. فقط سعی کنید که برای حفظ هارمونی عکس هم که شده بلندترها عقب تر بایستند و کوتاه ها جلوتر
2. اگر در حین عکاسی متوجه شدید که تعداد افراد تقریبا مساوی نیست
و مثلا تعداد خانم ها کمتر است، بهتر است از این ژست استفاده نمایید.
3. اگر برایتان مقدور است، شما بالاتر از جمع بایستید و از
حضار حاضر در عکس بخواهید که به جهت ایستادن شما نگاه کنند.
4. یک تغییر ساده را در این ژست تجربه کنید. افراد پشت سر به یک حالت دستان خود را
حلقه کنند و فرد جلویی متفاوت از آنان دستان خود را دو طرف بدن خویش قرار دهد.
5. یک ژست استاندارد و زیبا و بسیار دوستانه برای عکاسی.
6. یک ژست جالب و دوستانه. از دوستان تان بخواهید یک حلقه بسته درست کنند
و شما در مرکز قرار گیرید و از پایین به بالا عکاسی کنید.
7. ژستی بسته از قبلی. به طوری که سر افراد به هم نزدیکتر است.
8. یک ژست فوق العاده زیبا و جالب. این ژست به نوعی حرکت را نیز تداعی می سازد.
از دوستان تان بخواهید هر کدام سر خود را به جهت مخالف فرد قبلی قرار دهد.
9. یک ژست با سطحی صاف. برای داشتن عمق میدان بهتر است از افراد بخواهید
که زاویه سر خود را با فرد جلویی مطابقت دهند و نسبت به فرد جلویی متمایل تر بایستند.
10. یک ژست غیر رسمی. از افراد بخواهید همه با هم بپرند.
11. یک ژست فوق العاده زیبا با عمق میدان عالی. برای اینکه بهترین عکس را داشته باشید
از افراد بخواهید صورت خود را جوری پایین بیاورند که چانه های تمام افراد در یک راستا باشد.
12. یک نمونه ژست فامیلی. افرادی که مسن تر هستند در وسط، جوان ها در سطح بالاتر و کودکان در سطح پایین.
13. یک ژست ساده دیگر که برای جمع فامیلی خوب است وقتی بیرون از خانه به پیک نیک می روید.
14. یک ژست ساده و زیبای فامیلی.
15. یک ژست ساده با ترکیب بندی خوب.
16. ژستی فوق العاده راحت با آرامش فراوان.
17. ژستی متفاوت برای جمع های فامیلی.
18. یک ژست ساده دیگر.
19. یک ژست جذاب زمانی که به خارج از خانه می روید. بزرگترها کودکان را کولی کنند و رو به دوربین لبخند بزنند.
20. یک ژست ساده به ترتیب قد.
21. و در پایان ژستی آرام. دست در دست هم رو به سمت آینده ای زیبا.
نمی دانم؛ این عمر تو دانی به چه سانی طی شد؟
پوچ و بس تند چنان باد دمان !
همه تقصیر من است ...
اینکه خود می دانم که نکردم فکری
که تامل ننمودم روزی
ساعتی یا آنکه چه سان می گذرد عمر گران
کودکی رفت به بازی
به فراغت به نشاط
فارغ از نیک وبد و مرگ و حیات
همه گفتند کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان
که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست !
بایدش نالیدن ...
من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن
نتوان فارغ و دلرسته زغم همه شادی دیدن
هر زمان بال گشادن سر هر بام که شد خوابیدن
من نپرسیدم هیچ، هیچکس نیز هیچ نگفت
نوجوانی سپری گشت به بازی، به فراغت، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
همه گفتند کنون جوان است هنوز
بگذارید جوانی بکند
بهره از عمر برد، کامرانی بکند
بگذارید که خوش باشد و مست
بعد از این باز مرا عمری هست؟
یک نفر بانگ برآورد که او اکنون باید فکر فردا بکند
دیگری آوا داد که چو فردا بشود فکر فردا بکند
سومی گفت همانگونه که دیروزش رفت، بگذرد امروزش همچنین فردایش
بعد از این باز نفهمیدم من، که به چه سان دی بگذشت
آنهمه قدرت و نیروی عظیم به چه ها مصرف گشت
نه تفکر نه تعمق و نه اندیشه دمی عمر بگذشت به بیحاصلی و دمی
چه توانی که ز کف دادم مفت
من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت
مدت عهد شباب می توانست مرا تا به خدا پیش برد
لیک بیهوده تلف گشت جوانی هیهات
آن کسانی که نمی دانستند جوانی یعنی چه راهنمایم بودند
که دائم فکر خوردن باشم
فکر گشتن باشم
فکر تامین معاش، فکر یک زندگی بی جنجال فکر همسر باشم
کس مرا هیچ نگفت زندگی خوردن نیست
زندگی ثروت نیست
زندگی داشتن همسر نیست
زندگی فکر خود بودن و غافل ز جهان نیست
حال فهمیدم هدف زیستن این است رفیق:
من شدم خلق که با عزمی جزم پای بند هواها گسلم
پای در راه حقایق بنهم
با دلی آسوده فارغ از شهوت و آز و حسد و کینه و بخل
مملو از عشق و جوانمردی و زهد در ره کشف حقایق کوشم
شربت جرات و امید و شهامت نوشم
زره جنگ برای بد و ناحق پوشم
شمع راه دیگران گردم و با شعله خویش
ره نمایم به همه گر چه سرا پاسوزم